در بحث آموزش نقاشی گفته می شود که رنگ مهمترین عنصر در نقاشی است. همانطور که خط مهمترین عنصر طراحان است. در این مقاله می خواهیم در مورد یک موضوع مهم که ” روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان” است صحبت کنیم.
رنگ کاربردی در آثار هنرمندان
اگر بخواهیم در مورد رنگ کاربردی در آثار هنرمندان صحبت کنیم باید بگوییم ، نقاشان رنگ را به سه شکل استفاده میکنند.در بعضی از آثار، رنگ خاصیت تجسمی دارد یعنی کاملاً واقعی است مثل آثاری که عکاسان ارائه می دهند وهنرمند کامل به واقعیت بیرونی پایبند است.
بسیاری از آثار رنگ یک عنصر نمادین است یعنی رنگ به شکل نماد در آثار استفاده می شود مثل رنگ طلایی که از نظر هنرمندان شرق و ایران مفهوم نور را القا می کند. در بسیاری دیگر از آثار استفاده از رنگ به شکل ارزشهای بیانی رنگ است مثل هنرمندان مدرن یا پست مدرن و آثار کاربردی که از جمله صنایع دستی است. به عنوان مثال استفاده از رنگ های مکمل در آثار ون گوگ و یا هنرمندان دیگر نشانه این کاربرد رنگ است.
در واقع رنگ به هر شیوه و یا گونه ای استفاده شود رابطه مستقیم با مخاطب خویش دارد و از یک طرف به عنوان عنصر زیبایی شناسی واز طرف دیگر به عنوان بیان مفهومی وارتباط با مخاطب مطرح می شود. از انجا که مبحث ما در مورد استفاده رنگ در آثار کودکان است ، به تحلیل و روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان می پردازیم .
مقاله مرتبط: “مقاله جامع در مورد رنگ شناسی در نقاشی“
تحلیل و روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان
درک رنگ ها پیرو اصولی است که هنرمندان نقاش و گرافیست ازآن استفاده می کنند. برای آموزش این اصول معمولاً از دایره رنگ استفاده می شود. این موضوعی است که در بحث روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان مهم است.
این روش آموزش مفید است؛ زیرا با رنگ های اصلی و رنگ های فرعی و رنگ های درجه سوم میتوان آشنا شد؛ ولی در حوزه نقاشی نمیتوان استفاده از از این قوانین را به کسی تحمیل کرد خصوصاً در در حوزه نقاشی کودک.
در بحث روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان گفته می شود که اگر هنگامی که کودک احتیاجی به شناخت علمی و تکنیکی رنگ ندارد اورا مجبور به شناخت آن کنیم ممکن است با این کار باعث از بین رفتن خواستههای خود به خودی او برای به کارگیری رنگ شویم.
از نظر آموزشی بهتر است به کودک وقت لازم برای پدید آوردن ارتباط فردی او با رنگ ها را بدهیم تا خلاقیت کودک را از بین نبریم و نیروی خلاقه اورا عقیم نکنیم. در هر صورت کودکان می توانند از دو طریق رنگ را را در آثارشان استفاده کنند، یکی به شکل واقعی و عینی ،مثلاً درخت را، سبزو دریا را آبی کنند و یا از رنگها به شکل غیر واقعی استفاده کنند که در این صورت افکارو شخصیت خالق آثار که همان کودک است در آثارشان نمایان می شود.
در این حالت نباید آنها را برای استفاده از این رنگ های غیر متعارف سرکوب یا سرزنش کرد چرا که درپس این رنگها حرفهایی برای گفتن به مخاطب است مربیان باید آشنا به این مباحث باشند.
نکته ای که در هنگام بررسی روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان وجود دارد این است که کودک پشتوانه ی فرهنگی هنرمندان را ندارد و با آن که هنوز با قوانین رنگ ،عمق میدان دید یا روی هم قرار دادن رنگ ها آشنا نیست ولی دارای احساسات بی چون و چرا و فوری جهت به کارگیری رنگ های مختلف با زمینه های متضاد و نورانی است.
این یک نیروی غریزی است که خود به خود در کودک وجود دارد و دلیل آن زمانی است که کودک به اطراف جذب می شود. او از اولین روزهای زندگی اش اطراف را می شناسد و این قدرت تشخیص او را می توان در مجموعه عکس العمل های جسمی و عاطفی اومشاهده کرد؛ به همین دلیل است که استفاده از رنگها توسط کودک هرگز قابل مقایسه با بزرگسالان نیست.
کودکان به دلیل محدود بودن تکامل شان کمتر از بزرگسالان قوه تمیز دارند و قدرت تشخیص آنها بسیار دقیق نیست. اغلب اتفاق می افتد که کودک ۶ ساله رنگ آبی و بنفش یا قرمز نارنجی را با هم اشتباه کند؛ به همین دلیل او از رنگ های کاملاً واضح و شفاف بیشتر استفاده می کند. البته تخیلات و حالت های عاطفی او بیشتر تعیین کننده رنگ هاست . همچنین کودکان امکانات محدود رنگ را کوچک می شمارند وازان به شکل معصومانه ای استفاده می کنند بعدها در بزرگسالی وقتی قوانین رنگ را کامل شدند، آن را رها کرده و از طریق دیگر و علمی از آن استفاده می کنند.
انتخاب رنگ
انتخاب رنگ موضوع مهمی در روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان است. چشم انداز تکاملی وبه کارگیری رنگ توسط کودکان وتوجه مربی، بیشتر به زندگی عاطفی کودک که در رنگهای نقاشی اش نمایان هست باید معطوف شود و کمتر به اثری که رنگ ها در بیننده به وجود میآورد توجه کند.
انتخاب رنگ از نظر روانشناسی مفهومی بی چون و چرا دارد ولی برای نتیجه گیری از آن حتما باید به سن کودک توجه داشت. بین نقش رنگ و زندگی عاطفی کودک و با در نظر گرفتن دوران تکامل او یک حالت موازی وجود دارد.
در دوران کودکی بین ۳ تا ۶ سالگی، کودک بیشتر تحت تاثیر فشارهای درونی است و علاقه زیادی به رنگ دارد و آن را مقدم، هر شکل ظاهری می داند ولی به تدریج هرچقدر وابستگی اش به رنگ کم شود علاقه او به شکل افزایش پیدا میکند.
همچنین زمانی که کودک کم سن تر باشد رنگ های زنده تر را به کار می برد اما با افزایش سن و سال آموزش مدرسه و تکامل او رنگ های سرد و کمتر خشن در آثار وی نمایان می شود. در کودکستان بیشتر کودکان ترجیح می دهند از رنگهای گرم و تند استفاده کنند و کودکانی که تحت نظارت شدید قرار دارند رنگ های سرد راانتخاب می کنند که به مشکلات عاطفی و روانی کودک مربوط میشود.
بنا به نظریه “هنر”، کمبود رنگ در تمام یا قسمتی از موضوع نقاشی کودک خلا عاطفی را نشان داده و گاهی دلیل بر گرایش های ضد اجتماعی است. تجربه های فراوان نشان داده است که کودکان سازگار در نقاشی هایشان از پنج رنگ استفاده می کنند ؛در حالی که کودکان گوشه گیر و یا آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند از یک یا دو رنگ بیشتر استفاده نمی کنند.
در دوران زندگی کودکان، آنها رابطه بین اشیا و رنگ واقعی آنها را متوجه نمی شوند. در دوران خط نگاری، کودک رنگ را به عنوان عنصر حاشیه انتخاب می کند زیرا تجربه کودک مربوط به استفاده از نیروی دست و نیاز او اقدامی است برای یافتن هماهنگی هایی بین خطی هایی که می کشد و رابطه آن با محیط اطراف .در این دوران رنگ برای کودک حالت سرگرم کننده ای دارد و می توان نقش جانبی دربرانگیختن فعالیتهای بعد کودک دانست.
علاقه کودک نسبت به رنگ
در هنگام تحلیل و روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان گفته می شود که علاقه واقعی کودک نسبت به رنگ از زمانی شروع می شود که شروع به کشیدن شکل هایی می کند، در این مرحله که تا ۷ یا ۸ سالگی به درازا می کشد کودک برای استفاده از رنگها تحت تاثیر احساسات خود قرار دارد؛ به همین دلیل رنگ اشیا اغلب هیچ ارتباطی با رنگ واقعی ندارد حتی ممکن است از رنگهایی استفاده کند که هیچ ارتباطی با رنگ شیء مورد نظرش نداشته باشد مثلاً کودکی می خواهد چمن سبز را بکشد ولی رنگ بنفش را دوست دارد.
بنابراین اگراو بخواهد چیزی را نشان دهد که انعکاس عاطفی داشته باشد آن را رنگ بنفش می کند ،کودک در عین بزرگ شدن به تدریج ارتباط میان اشیا و رنگ واقعی را درک میکند؛ ولی در مرحله اول موضوع فقط در مورد چیزهایی است که برایش مهم است و ارزش عاطفی دارد ؛به همین دلیل اگر مادرش مو های بور داشته باشد هر زنی را که نقاشی می کند موهایش را بور می کشد زیرا این رنگ برایش ارزش عاطفی دارد.
با گذشت زمان و به تدریج کم کم متوجه تعداد بیشتری از اشیا و رنگ آنها می شود برای مثال کشف می کند که رنگ آسمان آبی و رنگ درختان سبز است، از کشف های خود خیلی خوشحال و راضی به نظر میرسد و برای تاکید بر این موضوع، همیشه آسمان را آبی و برگ درختان را سبز می کند.
از نظر کودک،رنگ جزو خواص اصلی نقاشی است ،به همین دلیل وقتی برگ درختان در پاییز زرد میشوند آنها را باز هم رنگ سبز می زند زیرا اولین باری که کودک متوجه آن شده به رنگ سبز بوده و این موضوع تنها هنگامی که با تجربه دیگری متوجه تغییر آن شود درذهنش باقی می ماند.
بعد در سن ۱۱ و۱۲ سالگی نوجوانان متوجه میشوند که رنگ های اصلی اشیا قابل تغییراند، بنابراین بهتر است که آنها را زودتر از موقع مجبور به درک بیشتر نکنیم زیرا چنانکه قبلاً گفتیم بکارگیری رنگ فقط یکی از عوامل تکاملی پیشرفت فکری کودک نیست بلکه به عوامل ژرف عاطفی نیز مربوط می شود.
از طرف دیگر اگر کودک اشیایی را بکشد که با رنگ واقعی آن متفاوت باشد چندان مهم نیست زیرا رنگ و انتخاب آن مترادف با نیروی عاطفی کودک است و در هر حال رنگی که توسط نیروی روانی آن انتخاب می کند از نظر هنری ارزش بیشتری دارد تا با رنگ واقعی مطابقت کند.بنابراین به کودک باید امکان کشف آزادانه ارتباط میان شی و رنگ آن داده شود زیرا هر کس ارتباط مخصوص فردی با رنگ های مختلف دارد و مربوط به تجربیات خاص اواست .
هنگامی که فرد متوجه کشف رنگ اشیا میشود به موازات آن استفاده از چندین رنگ وتوانایی آمیختن رنگهای مختلف را نیز دارد به طور مثال کودک هنگامی که متوجه رنگهای مختلف برگ درختان می شود فصل های متفاوت را تجربه می کند شروع به مخلوط کردن رنگ های گوناگون کرده تا رنگ ها و نتیجه های جدیدی را ارائه دهد.
با توجه به مقاله بالا، از بررسی و روانشناسی رنگ در نقاشی کودکان مشخص می شود شناخت به کارگیری رنگ در نقاشی برای مربی نقاشی کودک الزامی است. پس در انتخاب مربی برای کودکانتان دقت کنید. امیدواریم از این مقاله لذت برده باشید.
اگر نظر یا نکته ای هست بنویسید
ایمیل شما نمایش داده نمیشود