آیا به مبحث آموزش طراحی منظره علاقه مند هستید؟ در این صورت احتمالا دوست دارید تا در مورد تاریخچه طراحی از منظره مطالبی را بدانید. ما در این مقاله در مورد تاریخچه طراحی منظره در غرب و شرق صحبت می کنیم. مبحثی که بسیار جذاب است. اکنون همراه ما باشید تا بتوانید اطلاعات بیشتری در این مورد بدست آورید.
تاریخچه طراحی از منظره
انسان از ابتدا زمانی که هنوز هنری نماد گرایانه داشت، نشانههای قابل دسترس خود در طبیعت را به نقش می کشید. ولی از آنجا که طبیعت بسیار گسترده بود درک او برای این کار کم بود.
وی حتی زمانی که آشنایی با ترسیم حیوانات و گلها به صورت شبه علمی دست یافت هنوز در طراحی و ترسیم طبیعت، برداشتی نماد گرایانه داشت. گلها و برگها و درختان و کوهها و رودها همه عناصری بودند که در بعضی تمدنها مثل (مصر و بین النهرین و یونان) به شکل مجرد و نمادین در آثار آنها خود نمایی میکرد.
درگذشتههای دور این نگاه و توجه به نماد گرایی و تزیین در هنر مشرق زمین به عنوان یک اصل مهم مطرح بود.از دید هنرمندان شرقی نگاه کردن و خلوت و درک طبیعت یک عبادت بود.
هنرمندان( ذن) در شرق دور قبل از نقاشی از طبیعت ساعتها به تمرکز و تفکر در طبیعت می پرداختند و بعد شروع به نقاشی می کردند.
طراحی منظره در شرق
طبیعت در هنر چین، تجلی نیروی برتر است. زاویه دیدهای مختلف نقاشان چینی، بر خلاف نقاشیهای غربی، نقطه تلاقی واحدی ندارند. برای درک این نقاشی ها باید جزئیات آنها را در نظر گرفت. همچنین، دوری و نزدیکی به صورت عمودی و از پایین به بالا صورت میگیرد.
هنرمندان شرقی و همچنین هنرمندان ایرانی از همه اجزای داخل طبیعت بهره می بردند تا دریافت روحانی و عارفانه خود از جهان هستی را منعکس سازند. در واقع طبیعت، درنقاشی ایرانی حالتی جواهرگون و رنگارنگ دارد. همزمان در تذهیب کاریها، عناصر طبیعت به صورتی ساده و نمادین نقوشی را میسازند که در بسترهای مختلفی از کاغذ گرفته تا سنگ و پولاد جلوه گر است.
طراحی منظره در غرب
در دنیای غرب نیز تا قبل از رنسانس، این نگرش نماد گرایانه و سمبلیک وجود داشت. (در منظره پردازی به شیوه سمبولیک جزئیات به شکل تزئینی و در قالب نوعی الگوی بیانی ارائه می شود.) برای مثال میتوان به دیوارنگاری پمپیی و هرکولانیوم روم اشاره کرد.
در دوره رنسانس مناظر و چشم اندازها پس زمینه ی کار نقاشان بودند، و در زمینه پیکرهها و تک چهرهها کار میکردند. در اثر مونالیزای داوینچی کامل این مورد اجرا شده و در آثار بسیاری از هنرمندان رنسانس قابل مشاهده است. در واقع منظره دردوران رنسانس نقش حاشیه ای داشت. ولی دراین دوران کاربرد پرسپکتیو جوی و استفاده از رنگهای سرد در عمق نمایی کاربرد زیادی داشت.
پس از او (البرت دوررو پیتر برو گل) در هلند کیفیات ریزنگاری طبیعت را در کارهایشان به تصویر میکشند. قرن هفدهم میلادی منظره پردازی به شکل جدیدی مورد توجه هنرمندان قرارگرفت. (ال گرگو)، برای اولین بار در منظره پردازی روحیات اکسپرسیونیستی را به نمایش گذاشت. منظرههای ال گرگو، هنرمند منریسم با نگرشی منحصر به فرد با نگاهی اطوار گونه روح پر تلاطم و هم انگیز را جلوه گر می سازد.
بعداز آن در دوره باروک به نور پردازی شکوهمند و جلوه های مجلل و پیج و تابهای منظره پردازی را شاهد هستیم، که در آثار( روبنس و رامبراند)، خود نمایی می کند. این روحیه در شیوه (روکوکو) تزئینی تر و افراط گرایانه تر می شود. بعداز آن منظره پردازان رومانتیسم، حالت های شاعرانه را در آثار خود ارائه دادند.
(کانستبل و ترنر)، هنرمندان منظره پرداز رومانتیسم، به درخشش و پویایی نور و رنگ در منظره توجه می کنند. (کانستبل)، با بازنمایی مناظر روستایی و (ترنر)، با نشان دادن نیروی رام نشدنی طبیعت و رنگها و نور متلاطم، ذهنیتی شور انگیز از طبیعت به دست می دهد. ترنر کار با رنگ را مدیون کار با آبرنگ بود. و بعد از آن در تابلوهای رئالیستی کوربه، طبیعت با قشر ضخیم رنگ و اجزای بزرگ نمایی شده در پیش زمینه خود نمایی می کند. در روسیه، منظره پردازی (شیشکین) تحت تاثیر مکتب رئالیسم آثار ارزشمندی را به دنیا عرضه می کند. تحولات منظره پردازی را میتوان از قرن نوزدهم در اروپا با ظهور سبک های( باربیزون، امپرسیونیسم وپست امپرسیونیسم ها) که تحولات زیادی را در زمینه فرم و رنگ ارائه دادند نام برد.
باربیزون ها و تاثیرات آنها بر منظره پردازی اروپا
باربیزونها گروهی از منظره پردازان فرانسوی بودند که در دهکده باربیزون واقع در کناره جنگل (فنتین پلو) در حومه پاریس شروع به منظره نگاری کردند. آنها طرحهای مقدماتی را در طبیعت تهیه می کردند و پردههای نهایی را در کارگاه تمام می کردند. از هنرمندان منظره پرداز باربیزون به کامیل کورو میتوان اشاره کرد.
مکتب امپرسیونیسم و تاثیر آن بر منظره پردازی
جنبش امپرسیونیسم، همراه با دگرگونی که در نگرش حالات متغیر نور و رنگ به وجود می آورد، باعث شد تا نقاش، پیش از همیشه به تجربیات عینی و زود گذر طبیعت تاکید کند. نقاشانی چون (مانه ومونه و رنوار و سیسلی و دگاو پیسارو)، از سردمداران مکتب امپرسیونیسم به حساب می آیند.
امپرسیونیسم، مهمترین پدیده هنری قرن 19 اروپا بود. نقطه اوج حرکت های طبیعت گرا در نقاشی قرن 19سبک امپرسیونیسم بود. با تحولات سیاسی، اجتماعی، و علمی ارتباط داشت. آنها علاقمند به اثرات نور درحال تغییر در طبیعت بودند.
این دسته معتقد بودند که نقاشی در ساعات مختلف روز از منظره تاثیرات متفاوت نور را بر روی فضای محیط میگذارد، که هر لحظه میتواند متفاوت بوده بنابراین باید برداشت آنی لحظات و نور را بر روی کار نقاشی خود اجرا کرد.
بنابراین با توجه به این تفکر ترکیب رنگ روی پالت رنگ، کاملا حذف و رنگ ها با توجه به دید هنرمند روی بوم به شکل ضربههای قلم و مستقیم اجرا میشد.
رنگ مشکی کاملا حذف و برای ایجاد خاکستری رنگ از رنگهای مکمل سود بردند. این قالب شکنی ها، انقلابی را در هنر ایجاد کرد، و باعث انقلاب جدیدی در هنر شد. امپرسیونیستها با مشاهده طبیعت وکشف تاثیرات نور در آن، قواعد رنگ آمیزی را دگرگون کردند.
آنها به نور با نگاه علمی نگریستند. و باشکستن نور و رنگ به اجزای خالص وکوچکتر، سعی داشتند به واقعیت اشیا و مناظر دست پیدا کنند.
تابلوهای نقاشی آنها غرق در نور بود و از اهمیت روابط تیره و روشن رنگها کاسته شد. رنگ مایه های سرد، جانشین درجه های تیره رنگ ها، برای نمایش سایه ها و عمق تصویر شدند،و با استفاده از رنگهای خالص و شفاف و ضرب قلم های مستقل و سریع، آثار خودراخلق کردند.
از مباحثی که مطرح شد خوشتان امد؟ آیا اکنون به بحث طراحی منظره علاقه مند تر شدید؟ آیا دوست دارید این اطلاعات را با دیگران به اشتراک بگذارید؟ اگر اینکار را بکنید بر دانسته های آنها نیز افزوده اید. از اینکه با ما تا پایان این مقاله همراه بودید ممنونیم و امیدواریم این اطلاعات در آینده برایتان مفید باشد.
اگر نظر یا نکته ای هست بنویسید
ایمیل شما نمایش داده نمیشود